عرفانعرفان، تا این لحظه: 10 سال و 7 ماه و 12 روز سن داره
مامان سمینمامان سمین، تا این لحظه: 37 سال و 2 ماه و 15 روز سن داره
بابا علیرضابابا علیرضا، تا این لحظه: 40 سال و 6 ماه و 3 روز سن داره

عرفان مامان

با تو وتنها......

1393/5/4 15:18
نویسنده : مامان سمین
443 بازدید
اشتراک گذاری

عجیب دلگیرم ....

دلگیر از خودم که نمیتونم حرفهای دلمو به زبون بیارم از اینکه مثل یه ادم اهنی شدم وفقط کارهای روزمره که به من مربوطه رو انجام میدم و فردا .....

دلم میخواد با یکی حرف بزنم ولی کی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ با کی میشه از چیزی که روی دلم سنگینی میکنه حرف بزنم واون بدون اینکه بگه اخه طفلکی یا بگه عیب نداره همه همینطوری هستن...ای بابا من از تو بدترشو دیدم....وا مگه میشه.....عجب....

من دنبال دوتا گوش شنوا یه راهنما یه کسی که بهم بگه که چیکار کنم تا از این بحران روحی لعنتی خلاص بشم میگردم .من دنبال این نیستم که بهم بگن اره حق با تو وادما بهت جفا میکنن...

میخوام نقد بشم میخوام خراب بشم ودوباره ساخته بشم خدا جون کمکم کن کمکم کن من تورو نیاز دارم 

من خیلی تنهام تو خوب میدونی چی میگم......

پسندها (9)

نظرات (9)

ابجی سجا
4 مرداد 93 15:32
لالالالا بخواب دنيا خسيسه واسه كسي كمتر مينيويسه يكي لبهاش هميشه غرق خنده س يكي پلكاش تو خوابم خيس خيسه يكي داره هزارويك ستاره يكي جز ياد تو هيچي نداره....
بچه های روستا
4 مرداد 93 17:57
سلام خدابرات حفظش کنه- http://hanibaba.niniweblog.com به ماهم سربزن
مهزاد مامان عرفان
5 مرداد 93 14:53
سلام پسری منم عرفان هست. دوست داره دوستهای عرفان نامشو پیدا کنه. میشه باهاش دوست بشی عرفان جون؟
مامان سمین
پاسخ
لام مهزاد جان عرفان خیلی وقته که لینک شده منو عرفان همیشه به شما سرمیزنیم
متین
5 مرداد 93 18:12
سلام عرفان جان . نظرت رو دیدم.وبلاگ زیبایی داری گلم.آرزوی موفقیت و سربلندی برای تو دوست عزیز و مامان و بابات دارم. منتظر نظرات بعدی تو هستم.
متین
5 مرداد 93 19:30
عرفان جان با من دوست میشی؟
مامان سمانه
5 مرداد 93 23:35
سلام عزیزم مرسی گلم قربون محبتت عرفان جونمم ببوسش
زهرا
6 مرداد 93 2:57
عزیز دلم نبینم دلت گرفته غم تو نبینم آخه چی بگم توی شهر غریب کسی ام نیس که باهاش درد و دل کنی من باهات که صحبت میکردم همش پیش خودم میگفتم مامانی عرفان خیلی قوی که تونسته تنهایی توی یه همچین شهری دوام بیاره انشاالله توی حرم آقامون همه ی غم های دلتو میذاری ومیای برات دعا میکنم خیلی دوست دارم عزیزم سلام زهرا جان منم خیلی دلم تننگ شده بود حرم ناخوداگاه همه کسایی که التماس دعا داشتن یکی یکی اسماشون اومد جلوی چشمام.خیلی دعات کردم
ENIS
16 مرداد 93 23:11
سلام عزیزم مرسی شما هم با افتخار لینک شدین..ممنون که سوالم جواب دادین..اگر فرصت کردین به وب دیگه ما که متغلق یه من وهسرم هست سر بزنین.
marzi
20 مرداد 93 17:53
عکسای خودتونه. به به. هزار ماشاالله. چه خانواده خوبی. خدا شما رو برای همدیگه حفظ کنه.
مامان سمین
پاسخ
سلام دوست جون مرضی خوش گذشت ایشالا؟دلمون برات تنگ شده بود