عرفانعرفان، تا این لحظه: 10 سال و 8 ماه و 15 روز سن داره
مامان سمینمامان سمین، تا این لحظه: 37 سال و 3 ماه و 18 روز سن داره
بابا علیرضابابا علیرضا، تا این لحظه: 40 سال و 7 ماه و 6 روز سن داره

عرفان مامان

نازنینم

1393/4/14 12:18
نویسنده : مامان سمین
225 بازدید
اشتراک گذاری

          امروز یکی از بدترین روزای زندگیم بود  

                                    

پسرم الان از ازمایشگاه برگشتیم اخه دکتر برات ازمایش تیروئید نوشته بود.امروز یکی از بدترین روزای زندگیم بود وثتی برای اولین بار بردمت دکترو اون ازمایش لعنتی.چند تا پرستار سعی کردن ازت خون بگیرن ولی نمیتونستن میگفتن رگت ضعیفه.مادری قربونت بره انقدر گریه کردی وانقدر گریه کردم تا منو از اتاق نمونه گیری بیرون کردن وخودشون دست بکار شدن.

 

یک ساعت لعنتی به اندازه یه عمر گذشت امروز فهمیدم من واقعا تنهام راستش تا الان همیشه مامانجونی میبردت واکسن و دکتر واین اولین تجربه من بود.همه یه جور بهم نگاه میکردن که انگار دیوونه ام  ولی من با تمام وجود درد رو احساس میکردم.قربون دستای کوچولوت بشم که سوراخ سوراخش کردن.ادم سنگ بشه مادر نشه واقعا سخته.

 

وقتی یه خانم مسن اومد جلوم وگفت وقتی بزرگ شدو رفت دنبال زندگیش ویه سر هم بهت نزد به این روزات دل میسوزونی یه لحظه فکر کردم وبا خودم گفتم مگه مادر من دلش میسوزه که منو بزرگ کرده که من دلم بسوزه اصلا مگه ادم واسه بزرگ کردن پاره ی تنش چشم داشتی داره؟ اگه یه روز منو فراموش کنی من لحظه ای از کرده هام پشیمون نمیشم.تو از وجود منی پسر منی تو همه چیزو همه کس منی من با تو کامل شدم من با تو رشد کردم با تو ام که زنده ام لحظه ای شک نکن....

                     تا ابد دوستت دارم عرفانم

                                         

پسندها (8)

نظرات (11)

مهزاد مامان عرفان
14 تیر 93 12:27
سلام عزیزم اسم پسر منم عرفا هست. منها کوچکتر از عرفان توست. عزیزم خونگیری کودکان سخته اونا تقصیری ندارن. من وقتی عرفان رو بردم ازمایش به باباش گفتم برون باشه چون طاقت نداره وخودم کمک کردم تا راحتتر بگیره. اخه من خودم کارمند ازمیشگاهم. بزار پسرای مردی بار بیاریم و از الان قوی باشن و در موقع درد ترس برشون نداره.
marzi
14 تیر 93 14:14
وای عزیزم میتونم تصور کنم که چقدر سختت بود و ناراحت شدی. مادر بودن سخت ترین شغل دنیاست. مادر بی چشم داشت محبت میکنه و توقعی از فرزند نداره. خدا کنه خدا کنه فرزند هم قدر پدر و مادر رو بدونه و جبران کنه. مواظب خودت و گل پسر قند عسل باش.
مامان سمین
پاسخ
ممنون دوست جون مرضی عزیزم
marzi
16 تیر 93 16:42
ایشاالله بلا دور باشه از عرفان عزیز. وای خدا جگرم آتیش میگیره وقتی بهش فک میکنم که ما آدم بزرگا وقتی رگمون پیدا نمیشه چقدر اذیت میشیم اونوقت این طفل معصوم چی کشیده. ایشاالله اینبار اذیت نشه و بتونه بخوبی آزمایشش رو بده. ببرش یه آزمایشگاهی که پرسنلش وارد باشن و بچه رو اذیت نکنن. خدا خودش مواظب همه ی بچه ها باشه از جمله عرفان نازنین. مامانی درکت میکنم خیلی زیاد.
مامان عاشق
18 تیر 93 15:52
سلام عرفان خان ماشاالله براي خودت اقايي شدي ها اافرين پسر خوب الهي دورت بگردم زياد درد داشتي عيبي نداره مّ بزرگ ميشه پهلوون ميشي يادت ميره عزيزم مراقب اقا عرفان ما باش خدا فظش کنه
میترا
19 تیر 93 22:01
سلام عزیزم0خوبی ؟الهی بمیرم واسه عرفان خاله غصه نخوریا دلم براتون تنگ شده منتظرم بیاین تهران دوستتون دارم مبترا
زهرا
20 تیر 93 16:12
نازی عرفان جون خوشگلم چقدر درد کشیده فقط خدا میدونه منم همیشه وقتیکه بچه گریه میکنه به زور اشکهامو نگه میدارم. مامانی مواظبش باش.
marzi
21 تیر 93 10:16
قالب نو مبارک گل پسری خوبه؟ آزمایشش رو انجام داد؟
زهرا
22 تیر 93 15:02
مامانی عرفان جون خیلی ممنون که به وبلاگ من هم اومدی یه سوال داشتم: میشه بهم بگی چه جوری دوستام رو لینک کنم من نمیتونم این کار انجام بدم؟؟؟؟؟؟؟
مامان علی جونی
24 تیر 93 20:10
سلام عزیزم اگه جای من بودی چیکار میکردی که رگ گیری میکردن وبعد سه روز بستری توبیمارستان یا بعد دو روز دوباره جای سرمو عوض میکردن وبچمو چندبار جراحی کردن نوزادمو
منا مامان الینا
25 تیر 93 8:47
سلام عزیزم انشالله که عرفان خوشکلم تا همیشه صحیح و سالم و لبهاش خندون و دل مامان مهربونش شاد باشه آهنگ وبلاگت رو خیلی میدوستم
مامان علی جونی
29 تیر 93 21:26
سلام طاعات قبول التماس دعا
مامان سمین
پاسخ
ممنون خانمی همچنین برای شما