گرمای جنوب با جیمی خرگوشه چه کرد.....
این روزا گرما جنوب بیداد میکنه پسرم .وقتی توی اومدی توی دل مامان وبعدهم سفر اجباری تهران بابا برای اینکه از تنهایی در بیاد واسمون دوتا خرگوش خرید ونگهداری کرد تا ما بیایم خونه وباهاشون سرگرم باشیم.خرگوش سیاه شیطون وقتی پدر بزرگ مادر بزرگ داشتن از خونمون میرفتن همراه اونا توی ماشین قایم شدو رفت خلاصه ما موندیمو جیمی خرگوشه تا وقتی تابستونو گرمای 60 درجه جنوب از راه نرسیده بود همه چیز خوب پیش میرفت .تو با جیمی کلی دوست بودی وبعدازظهرا باهاش بازی میکردی ولی امان از این گرما....
شبا تقریبا تا ساعت دوازه هنوز هوا گرمه و منم نمیتونم ببرمت تا با جیمی بازی کنی طفلکی جیمی خیلی تنهاست وحسابی گرما داره اذیتش میکنه از ترس مریض شدن تو نمیتونم بیارمش توی خونه وتوی حیاط با اینکه بزرگه ولی سایه خنک پیدا نمیشه
دیروز وقتی رفتم پایین بهش غذا بدم وااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااای صحنه وحشتناکی رو دیدم مورچه ها ریخته بودن روی سرو صورتش وحسابی اذیتش کردن حتی یه تیکه از روی دستشو موهاشو کنده بودن.انقدر گریه کردم و خودمو نفرین کردم که نگو ...
واقعا دلم براش سوخت الان از پیش جیمی اومدم تنشو شستم که عفونت نکنه اون خودشو لیس میزدو منم گریه میکردم از گرمای جنوب بیزارم از اینکه جلوی چشمم باید نابود شدن یه موجود زنده رو ببینم از خودم بدم میاد.دیروز بابایی میخواست ببره وازادش کنه ولی من نزاشتم گفتم بیرون سگا میخورنش یا از تشنگی میمیره.ولی خودمم نمیدونم باید چیکار کنم جیمی خرگوشه دوست تنهایی های منو تو بود نمیتونم بی تفاوت باشم اون بخشی از خاطرات ایندمونه نباید به راحتی خرابش کنم.
باید از اینترنت سرج کنم وراه حل پیدا کنم باید واسه خوب شدنش واسه اینکه بتونه این تابستونه لعنتی رو بگذرونه یه فکر اساسی کنم اره مامانی من نمیزارم بیشتر از این ازارو اذیت بشه نگران نباش
خدا کنه جیمی شکایت مارو به خدا نکنه که خدا هم ازما صبانی بشه ادم وقتی به این فکر میکنه که بعد از مرگش موریانه ها میخورنش تمام تنش میلرزه چ برسه که زنده زنده این بلا سر ادم بیاد
خدایا اگر خطا ازمن است درگذر ازمن