اولین چشمک ستاره زندگیم
روز دهم دی ماه بود که با یه بی بی چک ورودت رو به این دنیا فهمیدم هنوز چهارماه بیشتر از عروسی منو بابا علیرضا نگذشته بود خبر غیرمنتظره ای بود ولی بابا رو بیشتر شوکه کرد.به محض فهمیدن به خاله زری زنگ زدم و اول تولدشو تبریک گفتم وبعد خبر خاله شدنش رو بهش دادم.اونروز از خوشحالی کلی گریه کردم من داشتم مامان میشدم وباور نداشتم احساس میکردم هنوز از عهده اش برنمیام
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی