عرفانعرفان، تا این لحظه: 10 سال و 8 ماه و 17 روز سن داره
مامان سمینمامان سمین، تا این لحظه: 37 سال و 3 ماه و 20 روز سن داره
بابا علیرضابابا علیرضا، تا این لحظه: 40 سال و 7 ماه و 8 روز سن داره

عرفان مامان

پیشرفتهای 12 ماهگی

کارای خوشگل پسرم که این ماه یاد گرفته        1) پسر خوشگل من به چیزای داغ وخطرناک میگه جیسه 2)با صدای خوشگل میگه بابا ومامایی 3)با کمک مبل بلند میشه وچند تا تاتی کوچولو میکنه 4)خوردن عسل و شیر پاستوریز رو تجربه کرده و خدارو شکر حساسیت نداشته 5)پسر خوشگل من سه تا دندون دراورده دوتا پایین یکی بالا 6)خوردن غذاشو خودش تنهایی تجربه کرده         الهی مامان فدات بشه که کلی بزرگ شدی عزیزم                           ...
19 مرداد 1393

با تو وتنها......

عجیب دلگیرم .... دلگیر از خودم که نمیتونم حرفهای دلمو به زبون بیارم از اینکه مثل یه ادم اهنی شدم وفقط کارهای روزمره که به من مربوطه رو انجام میدم و فردا ..... دلم میخواد با یکی حرف بزنم ولی کی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ با کی میشه از چیزی که روی دلم سنگینی میکنه حرف بزنم واون بدون اینکه بگه اخه طفلکی یا بگه عیب نداره همه همینطوری هستن...ای بابا من از تو بدترشو دیدم....وا مگه میشه.....عجب.... من دنبال دوتا گوش شنوا یه راهنما یه کسی که بهم بگه که چیکار کنم تا از این بحران روحی لعنتی خلاص بشم میگردم .من دنبال این نیستم که بهم بگن اره حق با تو وادما بهت جفا میکنن... میخوام نقد بشم میخوام خراب بشم ودوباره ساخته بشم خدا جون کمکم ک...
4 مرداد 1393

گرمای جنوب با جیمی خرگوشه چه کرد.....

                                           این روزا گرما جنوب بیداد میکنه پسرم .وقتی توی اومدی توی دل مامان وبعدهم سفر اجباری تهران بابا برای اینکه از تنهایی در بیاد واسمون دوتا خرگوش خرید ونگهداری کرد تا ما بیایم خونه وباهاشون سرگرم باشیم.خرگوش سیاه شیطون وقتی پدر بزرگ مادر بزرگ داشتن از خونمون میرفتن همراه اونا توی ماشین قایم شدو رفت خلاصه ما موندیمو جیمی خرگوشه تا وقتی تابستونو گرمای 60 درجه جنوب از راه نرسیده بود همه چیز خوب پیش میرفت .تو با جیمی کلی دوست بودی وبعدازظهرا باهاش بازی میکردی ولی امان از این گرما.... شب...
28 تير 1393